در این میان، مباحث علوم قرآنی، و از جمله دانش نزول قرآن با دو كاستی مهم روبه رو هستند؛ اول آن كه قرآن مأخذ و منبع اصلی علوم قرآنی قرار نگرفته است؛ و اگر رجوعی به قرآن بوده از حدّ استشهاد فراتر نرفته است؛ دیگر اینكه این مباحث به دور از آموزه ها و تعالیم مكتب اهل بیت (علیهم السلام) كه قرآن شناسان حقیقی هستند، تدوین شده اند.
این نوشتار می كوشد با رویكردی قرآنی و با توجه به تعالیم مكتب اهل بیت(ع) بحث نزول قرآن را بررسی كند.
خداوند سبحان در ارتباط با انتقال و رساندن قرآن از عرش الهی به پیامبراكرم(ص) واژگانی چند را برگزیده كه عبارت اند از:
ـ انزال، نزول، یا تنزیل: «إنّا انزلناه فی لیلة القدر»(قدر/1)، «تنزیل الكتاب من الله العزیز الحكیم»(احقاف/2)
ـ وحی: «و كذلك أوحینا إلیك قرآناً عربیاً»(شوری/7)
ـ ایتاء، اتیان: «و لقد آتیناك سبعاً من المثانی و القرآن العظیم»(حجر/87)
ـ القاء: «وإانّك لتلقّی القرآن من لدن حكیم علیم»(نحل/6)
ـ تعلیم: «الرحمن. علّم القرآن»(رحمن/2ـ1)، «علّمه شدید القوی»(نجم/5)
ـ اقراء، قراءت: «سنقرئك فلاتنسی» (اعلی/6)، « فإذا قرأناه فاتبع قرآنه»(قیامه/18)
ـ تلاوت: «تلك آیات الله نتلوها علیك بالحقّ»(جاثیه/6)
ـ ترتیل: «و قال الذین كفروا لولانزّل علیه القرآن جملة واحدة كذلك لنثبّت به فؤادك و رتّلناه ترتیلاً»(فرقان/32)
جدا از معانی لغوی و اصطلاحی این واژگان، همه آنها ترجمان همان رابطه ویژه و بی نظیر خداوند با بنده مكرّمش، حضرت محمد(ص) در ارتباط با رساندن قرآن به قلب مبارك آن حضرت است؛ كه در این میان، واژه نزول و مشتقات آن بیش از سایر واژه ها به كار رفته و از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار است.
خداوند حكیم، زمان نزول دفعی و یكپارچه قرآن را شب قدر، كه همان «لیله مباركه» است، اعلام می كند؛ كه این شب در ماه رمضان قرار دارد:
«إنّا أنزلناه فی لیلة القدر» قدر/1
«إنّا أنزلناه فی لیلة مباركة» دخان/3
«شهر رمضان الذی أنزل فیه القرآن» بقره/185
در روایتی از امام باقر(ع) لیله مباركه همان «لیلة القدر» دانسته شده است.1
در چگونگی نزول قرآن و مراد از نزول آن در شب قدر، دیدگاه های گونه گونی از سوی عالمان و مفسّران ارائه شده است؛ از جمله:
1. برخی با استناد به آیاتی نظیر «و قرآناً فرقناه لتقرأه علی الناس علی مكث و نزّلناه تنزیلاً»(اسراء/106) و اینكه آیات قرآن به تدریج و همگام با رویدادهای گوناگون در طول مدت رسالت پیامبر اكرم(ص) نازل می شد، نزول دفعی و كامل قرآن در شب قدر را نمی پذیرند و شب قدر را تنها زمان آغاز نزول تدریجی قرآن می دانند.2
2. گروهی بر این باورند كه كلّ قرآن در شب قدر از عرش الهی بر آسمان دنیا (پایین ترین آسمانها) در جایگاهی به نام «بیت العزة» یا بر آسمان چهارم «بیت المعمور» نازل شد و از آنجا طی رسالت پیامبر اكرم(ص) منجماً (به تدریج) بر ایشان نازل می شده است.3
3. برخی گفته اند: قرآن در بیست یا بیست و سه شب قدر بر آسمان دنیا نازل شد؛ یعنی در شب قدر هر سال، آن اندازه از قرآن كه نیاز آن سال بوده، یكجا نازل شده و سپس همان آیات به تدریج در طول سال، بر حسب مناسبتها و رویدادها، دوباره بر رسول اكرم(ص) نازل می شده است.4
4. سید قطب در مقام تفسیر «شهر رمضان الذی أُنزل فیه القرآن» توجیه دیگری آورده است مبنی بر اینكه یا به معنای شروع نزول از ماه رمضان می باشد، یا بیانگر این است كه بیشتر آیات قرآن در ماه های رمضان نازل شده است.5
5. از ضحاك بن مزاحم و سفیان بن عیینه، از مفسران تابعی، نقل شده است كه مقصود از «انزل فیه القرآن»، «انزل فی صومه القرآن» یا «أنزل فی فضله القرآن» می باشد؛ یعنی رمضان ماهی است كه برای وجوب روزه در آن و در فضیلت و شأن آن، قرآن نازل شده است.6
6. ابوعبدالله زنجانی آورده است در آن شب، روح قرآن كه همان مقاصد كلی قرآن است، بر قلب شریف رسول اكرم(ص) تجلی یافت.7
7. شیخ صدوق معتقد است در شب قدر، خداوند علیم، علم همه قرآن را به نبی اكرم(ص) اعطا كرد؛ و آن حضرت بر تمام آن عالم و آگاه شد؛ آن گاه به ایشان فرمود:
«و لاتعجل بالقرآن من قبل أن یقضی إلیك وحیه» طه/114
پیش از آن كه وحی قرآن بر تو پایان پذیرد به قرآن شتاب مكن.
«لاتحرّك به لسانك لتعجل به… ثمّ إنّ علینا بیانه» قیامه/16 ـ 13
زبان خود را بدان مجنبان یا شتاب كنی… پس همانا بیان آن بر ماست.
علامه مجلسی در توضیح كلام شیخ صدوق می افزاید:
«هیچ استبعادی وجود ندارد كه خداوند در آن شب، تمام قرآن را یكباره و یكپارچه بر رسول اكرم(ص) نازل كرده باشد تا ایشان بر آن آگاه و عالم شود و به ایشان دستور دهد كه چیزی از این قرآن را برمردم قراءت و تلاوت نكند تا اینكه هر قسمتی از آن در وقت معینی كه مناسب ابلاغ و تبلیغ آن است و در پی هر رویداد مربوط، دوباره آیه به آیه و سوره به سوره نازل شود؛ آن گاه پیامبر(ص) اجازه دارد آن را بر مردم قراءت و تلاوت كند».8
مرحوم مجلسی این نظر خود را جمع كننده میان آیات قرآن و روایات می داند.
«تنزیل» یا «انزال» یا «نزول»، به هر حال گویای سرفصلی است كه خواه ناخواه نشانگر یك مرحله پیش از نزول، ومرحله نزول و یك مرحله بعد از نزول می باشد؛ بنابر این می توان برای نزول قرآن این سه مرحله را در نظر گرفت.
بررسی آیات آغازین سوره ها ـ كه بیشتر آنها ناظر به چگونگی نزول قرآن و اوصاف آن نظر دارد ـ 9 نشان می دهد كه قرآن پیش از نزول، نزد خداوند رحمان، در «امّ الكتاب» كه همان «لوح محفوظ» و «كتاب مكنون» است،10 دارای اوصافی مانند: علی، مبین و حكیم بوده است:
«تلك آیات الكتاب المبین» شعراء/2
«تلك آیات الكتاب و قرآن مبین» حجر/2
«تلك آیات القرآن و كتاب مبین» نمل/1
«یس. و القرآن الحكیم» یس/1ـ2
«تلك آیات الكتاب الحكیم» لقمان/1
«و إنّه فی امّ الكتاب لدینا لعلی حكیم» زخرف/4
«كتاب أحكمت آیاته…» هود/2
«ق. و القرآن المجید» ق/1
سپس در مرحله نزول ، این «قرآن حكیم» یا «كتاب مبین» تفصیل می یابد و حالات و اوصاف جدیدی به خود می گیرد كه در این آیات آمده است:
«الر. كتاب أحكمت آیاته ثمّ فصّلت من لدن حكیم خبیر» هود/2
«كتاب فصّلت آیاته قرآناً عربیاً» فصلت/3
«و قرآناً فرقناه…» اسراء/10
«بلسان عربی مبین» شعراء/105
بنابراین باید دید این «جعل»، «تفصیل»، «فرق» و دیگرسانی 11 به چه علت و حكمتی صورت پذیرفته است؟ قرآن، هدف از این تفصیل را «قراءت»، «تلاوت»، «ابلاغ»، «تعقل»، «تذكر»، «شفا و رحمت»، «تعلّم»، «اتّباع» و… می داند.12 حال، چرا قرآن حكیم پیش از تفصیل، قابل قراپدت و تلاوت نبوده است؟
علامه طباطبایی در این ارتباط، ذیل آیه 3 و 4 زخرف: «إنّا جعلناه قرآناً عربیاً لعلّكم تعقلون. و إنّه فی أمّ الكتاب لدینا لعلی حكیم»و آیات آغازین سوره یوسف و نیز آیه 185 سوره بقره آورده است:
«ضمیر«ه» در «جعلناه» و «انزلناه قرآناً عربیاً» و «انّه فی امّ الكتاب» به كتاب مبین برمی گردد، كه در امّ الكتاب یا لوح محفوظ یا كتاب مكنون قرار دارد و تعقل و دریافت نمی شود.
«كتاب مبین» یا «قرآن مبین» در نزد خدا، «علی» است؛ یعنی بلند مرتبه و والا منزلت است به گونه ای كه عقول، توان درك و دریافت آن را ندارند؛ و «حكیم» است؛ یعنی محكم و یكپارچه و حقیقتی به هم پیوسته و غیرمنفصل است، به گونه ای كه به كلمات و جملات و آیات و سُوَر تبدیل و تفصیل نیافته است؛ یعنی اصلاً از جنس الفاظ و عبارات [بشری] نیست كه بتواند قراءت و تلاوت شود تا در نتیجه، قابلیت دریافت و تعقل از سوی انسانها را داشته باشد.
بنابراین، ما این «كتاب مبین» یا همان اصل تفصیل نایافته و حقیقت یكپارچه قرآن را در مرحله تنزیل یا نزول، به الفاظ و عبارات عربی [مبین] تبدیل كردیم؛ یعنی آن را «خواندنی» و «خوانا» كردیم تا قابل قراءت و تلاوت و تعقل و دریافت از سوی شما انسانها باشد.
اگر این تبدیل و تفصیل در وحی[كتاب مبین، در مرحله نزول] در قالب الفاظ خوانده شده و خواندنی یا قرآن عربی مبین، از سوی خداوند حكیم انجام نمی شد، قوم تو ـ یعنی همه مردم ـ نمی توانستند آیات و اسرار آنها را دریافت و درك كنند؛در آن صورت، دریافت و درك آن ویژه تو می شد، چرا كه وحی و تعلیم آن به تو اختصاص داشت.
«كتاب مبین» اصل و مرجع و تأویل و ممثّل و حقیقت قرآن عربی مبین یا همان قرآن تفصیل یافته می باشد؛ كه در شب قدر به صورت دفعی و یكپارچه بر قلب پیامبر اكرم(ص) نازل شد، و مقصد اصلی كتاب مبین به ایشان آموخته شد؛ همچنان كه در نزول تدریجی، تفصیل یافته آن به صورت قرآن عربی مبین كه بر همان حقیقت قرآن «كتاب مبین» تكیه دارد، بر قلب مبارك آن حضرت نازل شد.»13
تدبّر در آیات یادشده نشان می دهد كه خداوند قدیر در شب قدر، قرآن را با همه اوصاف پیش از نزول و همه اوصاف پس از نزول، بر قلب مبارك پیامبر اكرم(ص) نازل نمود؛ یعنی هم عین آن قرآن حكیم یا كتاب مبین را كه در امّ الكتاب بود، كامل و یكپارچه بر قلب آن حضرت نازل كرد:
«شهر رمضان الذی أنزل فیه القرآن… و الفرقان» بقره/185
«نزّل علیك الكتاب بالحقّ… وأانزل الفرقان» آل عمران/3 ـ 4
«هو الذی أنزل علیك الكتاب منه آیات محكمات هنّ امّ الكتاب…» آل عمران/7
«فأوحی إلی عبده ما أوحی» نجم/10
كه در میان عالمیان، از ازل تا ابد، فقط قلب مبارك خاتم پیامبران ظرفیت و توانایی پذیرش آن را داشت، 14 و هم تفصیل یافته و فرقان شده آن را به صورت قرآن عربی مبین، كه قراءت و تلاوت و تعقل و دریافت آن در توان همه انسانها می باشد، كامل و تمام بر قلب پیامبر اكرم(ص) نازل كرد و خواند:
«… وأخر متشابهات» آل عمران/7
«كتاباً متشابهاً مثانی» زمر/23
«تبارك الذی نزّل الفرقان علی عبده» فرقان/1
«و هذا لسان عربی مبین» نحل/103
«كتاب فصّلت آیاته قرآناً عربیاً» فصلت/3
«و كذلك أوحینا إلیك قرآناً عربیاً» شوری/7
«إنّا جعلناه قرآناً عربیاً» زخرف/3
«انّا أنزلناه قرآناً عربیاً»(یوسف/3)، تا رسول خدا(ص) آن قرآن تفصیل یافته و فرقان شده به آیات و سور را، به تدریج و با دستور و اذن خداوند حكیم به مردم ابلاغ كند؛ یعنی آنها را بر مردم قراءت و اقراء نماید:
«و قرآناً فرقناه لتقرأه علی الناس علی مكث و نزّلناه تنزیلاً».
در روایات، این مسأله با تعابیر گوناگونی نقل شده است؛ چنان كه از پیامبر اكرم(ص) روایت شده است كه:
«ألا و إنّی اوتیت القرآن و مثله معه.»
امام علی(ع) نیز می فرماید:
«هو [القرآن] كلام الله و تأویله لایشبه بكلام البشر.»15
همچنین از امام باقر(ع) نقل شده است كه:
«قد علّمه الله جمیع ما انزل علیه من التنزیل و التأویل.»16
و سرانجام در روایتی از امام صادق(ع) آمده است كه:
«انّ إبلیس رنّ رنیناً لمّا بعث نبیه علی حین فترة من الرّسل و حین أنزلت امّ الكتاب.»17
برای روشن تر شدن مطلب یادشده باید در این نكته دقت كرد كه این عمل «تفصیل» و «فرق» كتاب مبین به قرآن عربی مبین، در همان شب قدر و در همان مرحله نزول یا تنزیل یا تلقین و تعلیم وحی انجام گرفت؛ یعنی چنین نبوده است كه نخست در شب قدر، كتاب مبین بدون هیچ گونه تفصیلی نازل شود، و سپس در طول مدت رسالت پیامبر اكرم(ص) كتاب مبین، تفصیل یافته و به صورت الفاظ و عبارات عربی مبین، نازل و اقرا شود. چنان كه در آیه یك سوره هود می خوانیم:
«الر. كتاب أحكمت آیاته ثمّ فصلّت من لدن حكیم خبیر»
لفظ «ثمّ» در این آیه جانشین مرحله تفصیل آیات و سور كتاب مبین به صورت آیات و سور قرآن عربی مبین می باشد. هر چند علامه طباطبایی به نتیجه گیری بالا تصریح نكرده، اما ذیل این آیه تصریح می كند:
«لفظ ثمّ نشان می دهد كه آنچه پس از آن می آید، از نظر ترتیب كلام، متأخر است، ولی از نظر زمانی، متأخر نیست.»18
یعنی در همان وحی یا مرحله نزول یا تنزیل كتاب مبین، تفصیل نیز روی داد. به عبارتی دیگر، در دل وحی یا تنزیل، تفصیل و تعلیم و تلقین و اقراء و تلاوت نیز وجود دارد.
همچنان كه علامه طباطبایی به این نكته مهم و اصولی اشاره نموده است:
«حقیقت وحی برای ما ناشناخته است؟ تنها برخی از آثار آن را كه از آن جمله قرآن مجید می باشد و پاره ای از اوصاف آن را كه از راه نبوت به ما رسیده دیده و شنیده ایم؛ به طور اجمال آنچه قرآن مجید در چگونگی وحی شدن خود توضیح می دهد این است كه وحی این كتاب آسمانی با تكلیم و تلاوت و قراءت بوده «و ما كان لبشر أن یكلّمه الله إلاّ وحیاً» و خدای متعال با پیغمبر گرامی خود سخن گفته و آن حضرت با تمام وجود خود (نه تنها با گوش) سخن خدا را دریافته است.»19
همچنین در روایتی از حضرت علی(ع) آمده است:
«هو [القرآن] كلام الله، و تأویله لایشبه كلام البشر كما لیس شیء من خلقه یشبهه، كذلك لایشبه فعله تعالی من افعال البشر و لاتشبه كلام الله بكلام البشر فتهلك و تضلّ.» 20
شیخ طوسی نیز اراده خداوند بر تحقق چیزی را به عین تحقق یافته آن می داند، به طوری كه حتی تأخیری به اندازه ی فاصله زمانی گفتن عبارت «كن فیكون» رخ نمی دهد.
همچنین در آیه 106 سوره اسراء می خوانیم:
«و قرآناً فرقناه لتقرأه علی الناس علی مكث و نزّلناه تنزیلاً»
آمدن تعبیر «فرقناه» بعد از «قرآناً» نشان می دهد كه منظور از «قرآناً» قبل از نزول می باشد؛ بنابراین همه اوصاف «حكیم»، «مبین»، «احكمت آیاته» و… را دارد. اكنون این قرآن از سوی خداوند فرق فرق می شود؛ یعنی به آیات و سور «قرآن عربی مبین» تفصیل می یابد تا رسول خدا(ص) آن را بر مردم به تدریج قراءت كند: «لتقرأه علی الناس علی مكث». طبرسی در مقام تفسیر این آیه به نقل از ابومسلم آورده است:
«أی و أنزلنا علیك یا محمد قرآناً فصّلناه سوراً و آیات.» 21
حال این پرسش مطرح است كه این عمل تفصیل و فرق شدن در چه زمانی انجام شد؟ قرآن می گوید: در «لیله مباركه» كه همان شب قدر است. در شبی كه هر امر محكم و حكیمی، فرق و تفصیل می یابد: «فیها یفرق كلّ امر حكیم»، و از جمله امور محكم، قرآن حكیم است كه در آن شب با نزولش، از مرحله اِحكام خارج شده و به صورت قرآن عربی مبین تفصیل یافت.22
علامه طباطبایی نیز در مقام تفسیر این آیه می نویسد:
«این آیه معطوف بر آیه پیش است: «و بالحقّ أنزلناه و بالحق نزل»؛ یعنی «أنزلناه بالحق و فرقناه قرآناً»؛ و «فرقناه» را به «فصّلناه و نزّلناه آیة آیة و سورة سورة» معنی می كند.» 23
با توجه به معنای «بالحق» و «قرآناً» می توان دریافت كه در شب قدر، كتاب مبین بالحق یعنی كامل و صحیح، بدون هیچ گونه عیب و كاستی نازل شد و به آیات و سوری خواندنی و خوانا و در عین حال روشن و واضح تفصیل یافت.
از سوی دیگر، قرآن تصریح دارد كه آن كتاب مبین با قرآن حكیم كه در نزد خداوند عزیز حكیم «لدینا» در لوح محفوظ قرار دارد، آن هم مشتمل بر آیات و سور می باشد:
«تلك آیات الكتاب المبین، تلك آیات القرآن و كتاب مبین؛ تلك آیات الكتاب و قرآن مبین؛ تلك آیات الكتاب الحكیم، كتاب أُحكمت آیاته ثمّ فصّلت؛ سورة أنزلناها و فرضناها و انزلنا فیها آیات بینات لعلّكم تذكّرون» درست است كه «كتاب مبین» یا «كتاب حكیم» در مرحله پیش از نزول، در «امّ الكتاب»، وصف «علی» و «حكیم» را داشت؛ ولی باز هم دارای آیه و سوره است؛ آیات و سُوَرش، به گونه خودش، با همان سنخیت محكم بودنش از یكدیگر متمایز بودند؛ یعنی كتاب مبین، مجمل و خلاصه نبوده؛ بلكه چون از جنس كلام بشر نبود «لایشبه بكلام البشر» گوش و قلب انسانها توان دریافت و تعقل مستقیم آن را نداشتند. بنابراین، آیات و سور «كتاب مبین» تنزیل و تفصیل یافت و به صورت آیات و سُور «قرآن عربی مبین» درآمد تا متناسب با گوش و قلب و زبان تمام انسانها شود و در نتیجه قابلیت قراءت و دریافت از سوی انسانها را داشته باشد.
بنابراین، آیات و سور قرآن عربی مبین، متناظر و متشابه و هم طراز آیات و سور «قرآن حكیم» در امّ الكتاب می باشند؛ و این دو تنها در وصف تفاوت دارند؛ آنجا وصف «حكیم و احكام» را داشت و اینجا وصف «تفصیل» را؛ و این تغییر حالت و وضعیت، همگی از سوی خداوند حكیم و با علم و آگاهی انجام گرفت: «فصّلناه علی علم» (اعراف/52) تا قرآن از طریق اقراء و قراءت تدریجی و پیوسته در قلب مخاطبان خود قرار گیرد.
بدین گونه قراءت قرآن از سوی خداوند كریم در همان شب قدر و با تعلیم و اقراء همه قرآن بر قلب پیامبر اكرم(ص) بنیاد نهاده شد و خداوند به عنوان نخستین مقرء و معلّم قرآن، همه قرآن را لفظ به لفظ، آیه به آیه و سوره به سوره بر پیامبر به عنوان اولین فراگیرنده قرآن، نازل فرمود 24؛ و پیامبر اكرم(ص) در مقام فراگیری آن چنان قرآن و قراءت آن را فرا گرفت كه هیچ گاه و به هیچ روی فراموش نكرد. «سنقرئك فلاتنسی». البته كیفیت آن حال و مقام، جز برای شخص رسول خدا(ص) مكشوف نخواهد افتاد25، چنان كه امام خمینی(ره) در این باره می فرماید:
«در ماه مبارك رمضان، در لیلة القدر، قرآن بر قلب رسول اكرم(ص) نازل شد؛ ولی، كیفیت وحی و نزول قرآن و كیفیت گرفتن قرآن از وحی الهی توسط رسول اكرم(ص) از اموری است كه ابعاد و ماهیت آن الی الابد برای امثال ما انسانها در ابهام و سر بسته باقی خواهد ماند، و برای احدی غیر از خود رسول اكرم حقیقتش حاصل نشده است.» 26
به بیانی دیگر، در آن شب، خداوند رحمان تمام قرآن را كه واحد و یگانه بود27، در قالب آیه و سوره با الفاظ و واژگانی معلوم و مسجل، و ساختاری معین و منظم و در عین حال، مستحكم و استوار، در اختیار رسول اكرم(ص) قرار داد؛ تا پیامبر اكرم(ص) از همان آغاز رسالت، از آگاهی و دید كلی نسبت به تمام فراز و نشیبهای دوران رسالتش برخوردار باشد و آیات و سور قرآن را كه به تدریج و به مناسبت مصالح، رویدادها و مسائل دوران رسالت، دوباره برایشان اقرا و قراءت می شود: «فإذا قرأناه فاتّبع قرآنه» بر مردم بخواند، و آن را با توجه به آن قرآن حكیم در امّ الكتاب، برای مردم تبیین نماید، و با برنامه ای مدوّن و منسجم، نظام آموزشی قرآن را روشمند و هدفمند در جهت بنیانگذاری قراءت و كتابت قرآن كریم و دست یابی به اهداف نزول، تعیین و تبیین و بنیان نهد.28 همچنان كه مفضل بن عمر می گوید:
«به مولایم امام صادق(ع) گفتم: این آیات را «شهر رمضان الذی أنزل فیه القرآن، إنّا أنزلناه فی لیلة القدر، إنّا كنّا منذرین، فیها یفرق كلّ أمر حكیم، أمراً من عندنا إنّا كنّا مرسلین، لولا نزّل علیه القرآن جملة واحدة كذلك لنثبّت به فؤادك» كه شما بر من قراءت كردید، بیانگر تنزیل قرآن می باشد كه خداوند در كتابش از آن یاد كرده است. حال، چگونه وحی در مدت 23 سال ظاهر شد؟
امام(ع) فرمود:
«نعم یا مفضّل؛ أعطاه الله القرآن فی شهر رمضان و كان لایبلّغه إلاّ فی وقت استحقاق الخطاب و لایؤدّیه إلاّ فی وقت أمر و نهی، فهبط جبرئیل بالوحی، فبلّغ ما یؤمر به، و قوله: لاتحرّك به لسانك لتعجل به.»29
یعنی خداوند، همه قرآن را در ماه رمضان [در شب قدر] به پیامبر اكرم(ص) عطا كرد، ولی آن حضرت هیچ گاه و به هیچ روی بدون اذن وحی الهی، قرآن را بر كسی ابلاغ نكرد؛ بلكه منتظر آمدن جبرئیل و ابلاغ اذن الهی بود، تا آن مقدار از آیاتی را كه مأمور به ابلاغ آن می شد به مردم ابلاغ كند؛ كه این ابلاغ، همگام و هم زمان با رویدادها و مناسبتهایی بوده است كه شایستگی خطاب و ابلاغ را داشته است. چنان كه آیه «لاتحرّك به لسانك لتعجل به» به همین نظر دارد.
با این حال، همواره این سئوال وجود داشته كه چگونه ممكن است، بسیاری از آیات قرآن كه مربوط به رویدادهایی است كه در آینده رخ می دهد، در نزول دفعی قرآن و پیش از روی دادن آنها نازل شده باشد؟ در پاسخ می توان گفت: مجهول بودن رخدادهای آینده در مورد ما آدمیان در عالم طبیعت صادق است، ولی نسبت به خداوند عالم به همه امور هستی و مدبّر آن، مقایسه زمان گذشته و آینده بی معنی است؛ و به بیانی دیگر، تمام آنچه كه قرار است اتفاق بیفتد در علم خدا گذشته است؛ چنان كه می فرماید:
«و عنده مفاتح الغیب لایعلمها إلا هو و یعلم ما فی البرّ و البحر و ما تسقط من ورقة إلاّ یعلمها و لاحبّة فی ظلمات الأرض و لارطب و لایابس إلاّ فی كتاب مبین»
انعام/54
و در آیه دیگر می فرماید:
«هو الذی لااله إلاٌ هو عالم الغیب و الشهادة» ص/22
همچنین در روایتی از پیامبر اكرم(ص) آمده است كه خداوند تعالی هزار سال پیش از آفرینش آسمانها و زمین برخی از سوره ها را خوانده و فرشتگان شنیده اند. 30
1. فیض كاشانی، محمد بن مرتضی، الصافی فی تفسیر القرآن، تهران، اسلامیه، 1362، 1/41؛ برای مطالعه زمان و مكان نزول دفعی و یكپارچه قرآن و حالات پیامبراكرم(ص) در هنگام مشاهده نزول با شكوه قرآن و دریافت عالمانه آن، ر.ك: سوره قدر؛ سوره تین، آیات 1 تا 3، سوره نجم آیات 1 تا 18؛ سوره طور آیات 1 تا 4؛ سوره دخان آیات 3و 4؛ سوره شوری آیه 5؛ سوره اسراء آیه 1؛ سوره انفال آیه 41؛ سوره بقره آیه 185.
2. ر.ك: معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، قم، انتشارات التمهید، 1378، 65.
3. ر.ك: سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، به كوشش مصطفی دیب البغاء، دمشق ـ بیروت، دار ابن كثیر، 1996م، 1/129 و 130.
4. همان، 1/ 131.
5. سید قطب، فی ظلال القرآن، بیروت، دارالشروق، 1/171.
6. سیوطی، جلال الدین، الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور، بیروت، دارالمعرفة، 1/190.
7. زنجانی، تاریخ القرآن، 38 ـ 39.
8. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر الاخبار الائمة الاطهار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 18/ 254ـ250.
9. ر.ك: لسانی فشاركی، محمدعلی، علم محكم و متشابه (جزوه درسی علوم قرآنی)، تهران، دانشكده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه امام صادق(ع)، 1376ش.
10. ر.ك: طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، دارالكتب الاسلامیة، 2/15.
11. علامه طباطبایی درمعنای تفصیل آورده است:
«التفصیل یقابل الاحكام، و المراد بتفصیل آیات القرآن تمییز أبعاضه بعضها من بعض بانزاله إلی مرتبة البیان، بحیث یتمكّن السامع العارف بأسالیب البیان من فهم معانیه و تعقّل مقاصده.» (المیزان، 17/ 381)
فَرق را نیز به جدا كردن چیزی از چیز دیگر، به طوری كه از یكدیگر متمایز شوند، معنی كرده اند. (همان، 18/138)
12. ر.ك: اسراء/82 و 106، عنكبوت/51، جمعه/2، ابراهیم/52، مائده/67، زخرف/3، طه/3، دخان/58، آل عمران/164، بقره/129، انعام/155.
13. طباطبایی، المیزان، 2/13ـ16؛ 11/ 80؛ 18/86 ـ 87و 138 ـ 139.
14. چنان كه در روایتی از امام هادی(ع) آمده است:
«… ینظر [محمد(ص)]… الی انواع عجائب رحمته و بدائع حكمته، و ینظر الی أكناف السماء و أقطار الارض… فیعتبر بتلك الآثار، و یتذكر بتلك الآیات، و یعبد الله حقّ عبادته، فلمّا استكمل اربعین سنة و نظر الله عزوجل الی قلبه فوجده أفضل القلوب و أجلّها و أطوعها و أخشعها و أخضعها، أذن لأبواب السماء ففتحت و محمد ینظر الیها[؟] و أذن للملائكة فنزلوا و محمد ینظر الیهم، و أمر بالرحمة فأنزلت علیه من لدن ساق العرش الی رأس محمد و غرّته… فأراد الله عزّوجلّ أن یشرح صدره و یشجّع قلبه، فأنطق الله الجبال و الصخور و المدر، و كلّما وصل الی شیء منها ناداه «السلام علیك یا رسول الله» ابشر فإنّ الله عزّوجلّ قد فضّلك و جمّلك و زینك و أكرمك فوق الخلائق أجمعین من الأولین و الآخرین» (مجلسی، بحارالانوار، 18/205ـ206).
15. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، 92/107.
16. عیاشی، التفسیر، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، 1/164.
17. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، 18/179؛ رَنّ ناله زد، فغان كرد، فریاد كشید.
18. طباطبایی، المیزان،10/142.
19. طباطبایی، قرآن در اسلام، تهران، دفترانتشارات اسلامی، 1373ش،100ـ101؛ همو، المیزان،10/4.
20. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، 92/107.
21. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان لعلوم القرآن، تهران: ناصرخسرو، 1374ش، 5/ 687.
22. طباطبایی، المیزان، 18/138ـ140.
23. همان، 13/120.
24. چنان كه راوی از پیامبر اكرم(ص) نقل می كند كه فرمود: «ما نزل علی القرآن إلاّ آیة آیة و حرفاً حرفاً.» (حلبی، علی بن برهان الدین، السیرة الحلبیة، انسان العیون فی سیرة الامین المأمون، بیروت، المكتبة الاسلامیة، 1/260.)
25. لسانی فشاركی،محمدعلی، مقاله «اعلی»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد نهم.
26. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، قرآن، كتاب هدایت، از دیدگاه امام خمینی(ره)، 1377ش، 77 ، 81و 89.
27. اشاره به حدیث امام صادق(ع) است كه فرمود: «نزل[القرآن] علی حرف واحد من عند الواحد»؛ (كلینی، اصول كافی، 2/360).
28. بنابراین می توان گفت كه مهم ترین و اساسی ترین هدف و حكمت تنزیل و ابلاغ تدریجی قرآن در طول رسالت پیامبر اكرم(ص)، اقراء و قراءت تدریجی و پیوسته آیات قرآن، و فراهم آوردن زمینه های تعلیم و تعلم آسان و روان، و ترویج و تثبیت قراءت قرآن در جهت بنیانگذاری تدریجی قراءت آن توسط پیامبراكرم(ص) در میان مردم كه مقصد نهایی نزول قرآن هستند، می باشد؛ زیرا: اولاً، همه اهداف و حكمتهای نزول جز با اقراء و قراءت تدریجی آیات از سوی پیامبر اكرم(ص) و فراگرفتن تدریجی و قراءت پیوسته آیات قرآن توسط مردم، تحقق نمی یابند؛ ثانیاً، به جز شخص رسول خدا(ص)، هیچ انسان دیگری نمی تواند همه قرآن را به یكباره و یكپارچه فرا گیرد؛ ثالثاً، از آنجا كه قرآن از آن همه انسانها در همه زمانها و مكانها با همه تنوّع و گوناگونی زبانها، لهجه ها، نژادها، فرهنگها و سلیقه ها می باشد، پیامبر اكرم(ص) بتواند ضمن بنیانگذاری تدریجی قراءت قرآن، ماهیت قرآن را تبیین نموده، نظام احسن آموزشی ـ ترویجی آن را همراه با تعیین و تبیین اصول و اسلوب آموزش و عینیت بخشیدن به روشها و شیوه های عملی آن، پی ریزی، ترویج و تثبیت نماید. (برای مطالعه این نظام آموزشی، ر.ك: محمدعلی لسانی فشاركی و دیگران، طرح پژوهشی آموزش زبان قرآن موجود در مركز تحقیقات دانشگاه امام صادق(ع)، 1379 ؛ محسن رجبی، بررسی بنیانگذاری قراءت و كتابت قرآن كریم توسط پیامبر اكرم(ص)، پایان نامه كارشناسی ارشد علوم قرآن وحدیث، دانشگاه امام صادق(ع) 1381.
29. علوم القرآن عند المفسرین، قم، مكتبة الاعلام الاسلامی، 1416ق،1/241.
بدین ترتیب شناخت ما از دانشهایی چون «ناسخ و منسوخ»، «محكم و متشابه»، «اسباب نزول»، «زبان قرآن» و «امثال قرآن»، شناختی اصولی وكامل نیست
بنابراین، خواننده گرامی نیز، تاكنون به این نتیجه رسیده است كه تمامی روایات و گزارشهایی كه به نوعی بیانگر این مطلبند كه پیامبراكرم(ص) در هنگام بعثت، دچار شك و تردید و ترس و وحشت شده، و در هنگام دریافت وحی الهی، از ترس فراموشی آنها را تندتند تكرار می كرده است و خداوند با آیه «لاتحرّك به لسانك لتعجل به» ایشان را از این عمل نهی و منع كرد، همگی ساقط اند، و به نظر می رسد كه این گونه روایات و گزارشها در جهت تخریب شخصیت و نبوت خاتم پیامبران ساخته و پرداخته شده است.
30. فیض كاشانی، المحجّة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، به كوشش علی اكبر غفاری، دفتر انتشارات اسلامی، 2/210.